احساساتم

احساساتم

در این وبلاگ من قصد دارم زیبایی های دنیا را به شما نشان دهم
احساساتم

احساساتم

در این وبلاگ من قصد دارم زیبایی های دنیا را به شما نشان دهم

سوز عشق

سوز عشق

 

فکر کردن به تو ،
کار شب و روز من شده ،
بس که حالم گرفته است

چشمانم غرق در اشک هایم شده
دیگر گذشت ،
تو کار خودت را کردی ،
دلم را شکستی و رفتی ….
همه چیز گذشت و تمام شد ،
این رویاهای من با تو بود که تباه شد…

انگار دیگر روزی نمانده برای زندگی ،
انگار دیگر دنیای من بن بست شده ،
راهی ندارم برای فرار از غم هایم
این هم جرم من بود از اینکه برایت مثل دیگران نبودم،
کسی بودم که عاشقانه تو را دوست داشت ،
دلی داشتم که واقعا هوای تو را داشت ….
دیگر گذشت ،
حالا تو نیستی و من جا مانده ام ،
تو رفته ای و من بدون تو تنها مانده ام ،
تو نیستی و من اینجا سردرگم و بی قرار مانده ام….

فکر دل دادن و دل بستن را از سرم بیرون می کنم ،
هر چه عشق و دوست داشتن است را از دلم دور می کنم،
اگر از تنهایی بمیرم هم دلم را با هیچکس آشنا نمی کنم….
دیگر بس است ،
تا کی باید دلم را بدهم و شکسته پس بگیرم،
تا کی باید برای این و آن بمیرم؟
در حسرت یک لحظه آرامشم ،
دلم می خواهد برای یک بار هم که شده
شبی را بی فکر و خیال بخوابم…


تو هم مثل همه ،
هیچ فرقی نداشتی ،
هیچ خاطره ی خوبی برایم جا نگذاشتی ،
حالا که رفتی ،
تنها غم رفتنت را در قلبم گذاشتی
گر چه از همان روز اول می خواستمت ،
گرچه برایم دنیایی بودی و هنوز هم گه گاهی می خواهمت 

اما دیگر مهم نیست بودنت ،
چه فرقی می کند بودن یا نبودنت؟
سوز عشق تو هنوز هم چهره ام را پریشان کرده ،
دلم اینجا تک و تنها راهش را گم کرده ،
این شعر را برای تو نوشتم بی پرده ،
هنوز هم دلت نیامده و خیالت ،
خیال مرا پریشان کرده

منبع


الو سلام خدا

الو سلام خدا



الو سلام منزل خداست؟

این منم مزاحمی که آشناست

هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است
ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست


شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است

به ما که می رسد حساب بنده هایتان جداست

الو دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد
خرابی از دل من است یا که عیب سیم هاست

چرا صدایتان نمی رسد
کمی بلندتر صدای من چطور؟

خوب و صاف و واضح و رساست

اگر اجازه می دهی برایت درد و دل کنم
شنیده ام که گریه بر تمام دردها دواست


دل مرا به بخوان به سوی خود تا که سبک شوم

پناهگاه این دل خسته خانه شماست

الو،مرا ببخش،باز هم مزاحمت شدم
دوباره زنگ می زنم دوباره تا خدا خداست

به نام نامی عشق

به نام نامی عشق

 

اگر دوباره متولد می شدم ..
 
باز هم در پاییز به دنیا می آمدم ...
باز هم چمدانم را در پاییز از عشق پر می کردم
با پاییز آمده ام و با پاییز خواهم رفت ...

بهترین خاطراتم ...
همه نارنجی اند و خش خش برگ های مست پاییز
آوای قشنگ آرزوهای من
راه افتاده ام ...
خیس خیس ..
عشق لیز می خورد از تنم ...

یاد روزهایی که بر تنت لنگر می انداختم
و عاشقانه بادبان ها را بالا می کشیدی ...
طوفانی می شدیم ...
موج می زدیم ...
پشت سر هم ...
موج می زدیم ...
کشتی خاطره هامان ...
پهلو گرفته ...
هر چند وقتی ..
بادی می وزد و موجی می آید
زیر این کشتی و تنها تکان ساده ای می خورد ....

امروز ..
من و تنهایی و خاطره ها ...
همه از تو سرازیر شده ایم ...
دوباره پا بده .
 
بگذار ..
برگها زیر پایمان ...
عاشقانه ناله کنند ...
چه بر سر من آمده امروز ؟
امروز که نه تو هستی ..

نه پاییز ...
نه برگ های دلباخته ی خزان .....
ته مانده ی شیرینی لبهایت ..
شوری بی وصف اشک هایت
که می گفتی : نبوس 
نمک گیر می شوی
نبوس ....
بوسیدم و ....
 نفس در نفس ...
گم شدم ..

دستم به تو که نمی رسد ...
ولی
پاییز ...
پاییــــــــــــــــــــــــــــــز ... کجایی ؟

 

زندگی نامه دختران 8 ترمه دانشگاهی

زندگی نامه دختران 8 ترمه دانشگاهی

نویسنده این مطلب از حالا عذر می خواهد از این قشر زیبای جامعه و بیان می کند که تمام مطلب جنبه طنز دارد و هدف از این مطلب لبخند شما نوگلان باغ جوانی است.


ویژگی کلی دخترای دانشجو :

این دختران از آن دسته دخترانی هستند که تا زمان ورود به دانشگاه با واژه ای به اسم پسر غریبه هستند و تنها وسیله نقلیه ای که سوار شده اند اتوبوس می باشد.
ازنظر شگل ظاهر بیشتر شبیه مردان غیرتمند و با خدا هستند !

خصوصیایت دانشجویان دختر :

ترم 1 : اصولا وقتی به آنها بگویید با سه حرف  پ – س – ر  یک کلمه معنی دار بسازید مخ آنها Error می دهد !

چون فکر می کنند تنها دانشجوی این مملکت هستند عمرا کسی را تحویل نمی گیرند ; و تا وقتی که قبل از اسمشان کلمه مهندس یا دکتر را به کار نبرید جوابتان را نمی دهند !


ترم 2 : طولانی ترین مسیری را که طی می کنند مسیر دانشگاه تا خانه می باشد.
به پسران همکلاسی به چشم خواستگار  نگاه می کنند .
تمام کتب ترم اول را می خرند و با دقت جلد می گیرند . سوژه دانشجویان ترم بالایی هستند .
وقتی به آنها سلام می کنید به چشم یک مزاحم خیابانی به شما نگاه می کنند ! (بی جنبن دیگه !!!)
در فاصله بین کلاس ها نان و پنیر دستپخت مادر را میل می کنند تا انرژی بگیرند !


ترم 3 : به معنی واژه پسر پی می برند و با ماهیت آن موجوداتعجیب و غریب آشنا می شوند .
سوژه خنده پیدا می کنند . همه کتاب ها را از کتابخانه می گیرند و متوجه می شوند که تا 4 جلسه می توانند سر کلاس غیبت کنند.
می فهمند که شهر خیلی بزرگ است و غیر از خانه شان جاهای دیگری هم دارد!
تریا دانشگاه تبدیل به پاتوق آنها می شود.
در جواب سلام شما می گویند سلام !


ترم 4 : با واژه BF آشنا می شوند اما راه و رسم تور کردنش را بلد نیستند .
ابرو ها نازک می شود و سبییل ناپدید !
در ساعت های استراحت بین کلاس ها و حتی وسط  کلاس ها به  WC میروند !!!
همیشه در دانشگاه از قسمت های پر پسر عبور می کنند .
شروع می کنند به پرسیدن آدرس از پسرای خوشتیپ دانشگاه !
نکته : ( اگر دیدید که جلوی در آموزشگاه یه دختر ازتون آدرس آموزشگاه رو پرسید, 
پس :

1 _ دختره ترم 4 درس می خونه .
2 _ شما خوشتیپید !
3 _ یالا مخشو بزن چلمن ! )

شروع می کنن به نوشتن جزوه !
هر 2 - 3 شب یکبار به خانه می روند برای حاظری و به خاطر غر زدن مامان بابا .
( خوب پدر مادرن دیگه دلشون تنگ میشه شما به بزرگی خودتون ببخشید ! )
و تعویض لباس و بقیه روز ها خونه دوستشون درس می خونن !
( آره جون خودت . بیچاره پدر مادره خبر نداره خوابگاه دخترا بغل خوابگاه پسراست !!! ) در جواب سلام شما می گویند : سلام چطوری ؟ خوبی ؟


ترم 5 : یکی از این موجودات خوش خط و خال (BF) را بدست می آورند اما چون تازه کار هستند بامبول های زیادی سرشان پیاده می شود !
چون BF دارند دیگه احدی را تحویل نمی گیرند و درست مثل ترم یک می شوند .
( چون این دفعه فکر می کنن فقط خودشونن که BF دارند و آسمان باز شده این پسره افتاده تو بغل اینا = ! آخر بی جنبگی ).
کوتاه ترین مسیری را که طی می کنند مسیر دانشگاه به کافی شاپ و سپس خانه می باشد .
از چهره مردانه گذشته , تنها خاطره ای باقی مانده است !
( اینجاست که می گن مردا مردونگی مرده !!! )
به دلیل افزایش آرایشات روی صورتشون ا ضافه وزن می آورند و برای جبران آن از مقدار مانتوشان گم می کنند !
یک میز اختصاصی برای خودشان و BF شان در تریا دانشگاه رزرو است !
تابلو می شوند .
کارکنان حراست دانشگاه آنها را به اسم کوچک می شناسند .
سند کمیته انظباتی به نامشان می کنند .
در جواب سلام شما ( بعد از 10 دقیقه !) می گویند : اوا سلام , ببخشید , حواسم نبود .
( طرف داره عاشق میشه و حواسش یه جای دیگست ... . خاک بر سرت مگه این پسرا چی دارن که عاشقون شدی !)


ترم 6 : خیلی تابلو می شوند !
عاشق می شوند !!
مشروط می شوند !!!


ترم 7 : به طرز وحشتناکی تابلو می شوند !
در عشق شکست می خورند !!
مشروط می شوند !!!


ترم 8 : دوباره آدم می شوند .
دیگر تابلو نیستند چون جوانان مستعد دیگری جای آنها را می گیرند .
( من لذت می برم میبینم این جونا ! ........)
جای جای دانشگاه برایشان خاطره انگیز است .
مثل بچه آدم این ترم درس می خوانند , فارغ تحصیل می شوند .
در به در به دنبال شوهر می گردند .
به اولین پیشنهاد جواب مثبت می دهند و از چاله به چاه می افتنند !!!

پیام گیر تلفنی خانه شاعران

پیام گیر تلفنی خانه شاعران

پیغام گیر فردوسی


نمی باشم امروز اندر سرای
که رسم ادب را بیارم به جای

به پیغامت ای دوست گویم جواب
چو فردا بر آید بلند آفتاب



پیغام گیر خیام


این چرخ فلک عمر مرا داد به باد
ممنون توام که کرده ای از من یاد

رفتم سر کوچه ، منزلِ کوزه فروش
آیم چو به خانه پاسخت خواهم داد



پیغام گیر منوچهری

از شرم به رنگ باده باشد رویم
در خانه نباشم که سلامی گویم

بگذاری اگر پیغام پاسخ دهمت
زان پیش که همچو برف گردد رویم



پیغام گیر مولانا

هر سماع از خانه ام رفتم برون.. رقصان شوم
شوری برانگیزم به پا.. خندان شوم شادان شوم

برگو به من پیغام خود...هم نمره و هم نام خود
فردا تو را پاسخ دهم..جان تو را قربان شوم



پیغام گیر بابا طاهر

تلیفون کرده ای جانم فدایت
الهی مو به قوربون صدایت

چو از صحرا بیایُم نازنینُم
فرستم پاسخی از دل برایت



پیغام گیر حافظ

رفته ام بیرون من از کاشانه ی خود ، غم مخور
تا مگر بینم رخ جانانه ی خود ، غم مخور

بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بُگذاری پیام
زآن زمان کو باز گردم خانه ی خود ، غم مخور



پیغام گیر سعدی

از آوای دل انگیز تو مستم
نباشم خانه و شرمنده هستم

به پیغام تو خواهم گفت پاسخ
فلک را گر فرصتی دادی به دستم

پیغام گیر نیما


چون صداهایی که می آید
 شباهنگام از جنگل
از شغالی دور
گر شنیدی بوق
بر زبان آر آن سخن هایی که خواهی بشنوم
در فضایی عاری از تزویر
ندایت چون انعکاس صبح آزا کوه
پاسخی گیرد ز من از دره های یوش



پیغام گیر شاملو

بر آبگینه ای از جیوه ء سکوت
 سنگواره ای از دستان آدمیت
آتشی و چرخی که آفرید
تا کلید واژه ای از دور شنوا
در آن با من سخن بگو
که با همان جوابی گویم
تا آنگاه که توانستن سرودی است



پیغام گیر سایه

ای صدا و سخن توست سرآغاز جهان
 دل سپردن به پیامت چاره ساز انسان

گر مرا فرصت گفتی و شنودی باشد
به حقیقت با تو همراز شوم بی نیاز کتمان



پیغام گیر فروغ


نیستم.. نیستم..اما می آیم.. می آیم ..می آیم

با بوته ها که چیده ام از بیشه های آن سوی دیوار می آیم.. می آیم ..می آیم

و آستانه پر از عشق می شود

و من در آستانه به آنها که پیغام گذاشته اند

سلامی دوباره خواهم داد


استعفا از آدمیت

استعفا از آدمیت


نوشتم این چنین نامه به الله
فرستادم دوقبضه سوی درگاه
به نام تو که رحمان و رحیمی
خدای قادر و رب کریمی
منم فرزند آدم، پور حوا
سلامت می کنم من از همین جا
همان آدم که او را آفریدی
ولی از خلقتش خیری ندیدی
از اوّل او به راهی بس خطا رفت
به سوی کشتن و جرم و جفا رفت
زتو بخشش از او عصیان گری بود
زتو نرمش از او ویرانگری بود
خدایا از خودم شرمنده هستم
ازاینکه ظاهراً من بنده هستم
نیاوردم به جا من بندگی را
و بالم کرده ام شرمندگی را
ندادم گوش برفرمانت ای دوست
و می دانم که می گویی چه پُررّوست
زبس از آدمیّت گشته ام دور
نکردم اعتنا بر لوح و منشور
لذا با عرض پوزش من از امروز
و با شرمندگی واز سر سوز
شوم مستعفی از شغلی که دادی
و نام آدمی بر آن نهادی
اگر باشد جواب نامه مثبت
و استعفا قبول افتد زسویت
خدایی را در حق ّ این خطا کار
در حق بندی مستعفی زار
به جا آور زروی لطف و یاری
که باشد از صفات ذات باری
به جای دستمزد این همه سال
که بودم بنده ات باری به هر حال
عطا کن خانه ای در کنج جنّت
برای دوری خوب فراغت
بکن هم خانه ام یک حور زیبا
که تا تنها نباشم من در آنجا
چو نامه خوانده شد از سوی یزدان
ندا آمد زسوی حی سبحان
تو ای« جاوید » گر چه پررّو هستی
و دست سنگ پا از پشت بستی
ولی چون برگنُه اقرار کردی
به نادانی خود اصرار کردی
قبول افتاده شد موضوع خانه
چه چیزی را دگر گیری بهانه ی
به عزراییل گفتم تا بیاید
تو را فوراً به این خانه رساند
بلرزیدم زنام مالک موت
چنان گویی که دارم می کنم فوت
پریدم من زخواب خوش به یکبار
نگشتم لاجرم نائل به دیدار