احساساتم

احساساتم

در این وبلاگ من قصد دارم زیبایی های دنیا را به شما نشان دهم
احساساتم

احساساتم

در این وبلاگ من قصد دارم زیبایی های دنیا را به شما نشان دهم

عشق بعضی ها

عشق بعضی ها


بعضی عشق ها مثل حضرت نوح می مونن
(بعضیا از ترس طوفان میان پیشت)

بعضی عشق ها مثل حضرت آدمه می مونن
(خوبیش اینه که اولین عشقته)

بعضی عشق ها مثل حضرت ابراهیم می مونن
(باید همه چیز تو قربونی کنی)

بعضی عشق ها هم مثل حضرت مسیح می مونن
(آخرش به صلیب کشیده میشی،)
""تذکر تاکیدی: البته حضرت مسیح به صلیب کشیده نشد!""

بعضی عشق ها هم مثل حضرت موسی می مونن
(تا یه کمی دور میشی یه گوساله میاد جاتو می گیره)

شعر لباس عروسی

لباس عروسی


از این ور و اون ور شنیدم داری عروس می شی گلم

مبارکت باشه ولی آتیش گرفته این دلم

خیال می کردم با منی عشق منی.
مال منی

فکر نمی کردم یه روزی راحت ازم دل بکنی
باور نمی کردم بخوایی راست راستی تنهام بزاری

آخه یه عمر همش بهم گفته بودی دوستم داری
گفته بودی عاشقمی به پای عشقم می شینی
می گفتی هرجا که باشی خودت رو با من می بینی

رفتی دنبال یکی که حتی بخدا لنگه ی کفشمم نبود
آخ که چه دردی می کشم هی دل بیچاره بسوز

با این همه ولی هنوز عشقت برام مقدسه
همین که تو شاد باشی بخندی برای من بسه

لباس عروسی تو خودم برات هدیه می خرم
غصه نخور حرفات رو من پیش کسی نمی برم

هرکی بپرسه بهش میگم خودم ازش خواستم بره
میگم برای هردومون این جوری خیلی بهتره

با اینکه می دونم برات همدم و غم خوار نمیشه
آرزو می کنم دلت یه لحظه غصه دار نشه

با اینکه می دونم یه روز تو رو پشیمون می بینم
همیشه از خدا می خوام چشمات رو گریون نبینم

با اینکه از دوری تو دلم داره میترکه
ولی بخاطر تو هم شده میگم مبارکه
مبارکه

دیگر نمی مانم

دیگر نمی مانم
 وقت رفتن است ای بی وفا  

ماندم و باور نکردی ،
ماندی و در حقم بی محبتی کردی ،
رفتی و شکستم

دوباره آمدی و من شکسته لحظه ای شکفتم ،
دوباره پرپرم کردی ،
ریشه ام را از جا کندی و راحتم کردی . . .

راه خودت را برو ،
کاری به کار دلم نداشته باش

بیش از این مرا خسته نکن ،
مرا بازیچه آن قلب نامهربانت نکن

دیگه طاقت ندارم ،
صبرم تموم شده و دیگر نای اشک ریختن ندارم

نه خودت را می خواهم ،
نه خاطره هایت را ،
برو که عشقت را گذاشتم زیر پا

گر چه هنوز برای دلم عزیزی ،
گرچه گه گاهی هوس بودنت را می کنم ،
به سراغم نیا که دوباره  دلم را نفرین می کنم

راه خودت را برو ،
بی خیال من شو ،
نه قلبم به درد تو می خورد نه احساسم ،
اگر بازی را شروع کنم دوباره می بازم

دیگر عشقت برایم رنگ و رویی ندارد ،
آغوشت را باز نکن که جز هوس لذتی ندارد . . .

نه افسوس گذشته را می خورم ،
نه حسرت آینده را ،
دلم می سوزد که چرا قلبم را فدا کردم در این راه

راهی که مال من و تو نبود ،
اگر هم خودم خواستم ،
جنس تو از عشق نبود ،
اگر عاشقت شدم اشتباه از قلب ساده ام بود . . .

بعد از این همه بی وفایی هایت ،
دیگر به دنبال چه هستی ،
با چه زبانی بگویم ،
تو آن کسی که من می خواهم نیستی ،
نیستی که دلم را آرام کنی ،
نیستی که در هوای سرد دلتنگی ها مرا گرم کنی . . .

نه دیگر بودنت را نمی خواهم ،
التماس نکن که دیگر نمی مانم !


سوز عشق

سوز عشق

 

فکر کردن به تو ،
کار شب و روز من شده ،
بس که حالم گرفته است

چشمانم غرق در اشک هایم شده
دیگر گذشت ،
تو کار خودت را کردی ،
دلم را شکستی و رفتی ….
همه چیز گذشت و تمام شد ،
این رویاهای من با تو بود که تباه شد…

انگار دیگر روزی نمانده برای زندگی ،
انگار دیگر دنیای من بن بست شده ،
راهی ندارم برای فرار از غم هایم
این هم جرم من بود از اینکه برایت مثل دیگران نبودم،
کسی بودم که عاشقانه تو را دوست داشت ،
دلی داشتم که واقعا هوای تو را داشت ….
دیگر گذشت ،
حالا تو نیستی و من جا مانده ام ،
تو رفته ای و من بدون تو تنها مانده ام ،
تو نیستی و من اینجا سردرگم و بی قرار مانده ام….

فکر دل دادن و دل بستن را از سرم بیرون می کنم ،
هر چه عشق و دوست داشتن است را از دلم دور می کنم،
اگر از تنهایی بمیرم هم دلم را با هیچکس آشنا نمی کنم….
دیگر بس است ،
تا کی باید دلم را بدهم و شکسته پس بگیرم،
تا کی باید برای این و آن بمیرم؟
در حسرت یک لحظه آرامشم ،
دلم می خواهد برای یک بار هم که شده
شبی را بی فکر و خیال بخوابم…


تو هم مثل همه ،
هیچ فرقی نداشتی ،
هیچ خاطره ی خوبی برایم جا نگذاشتی ،
حالا که رفتی ،
تنها غم رفتنت را در قلبم گذاشتی
گر چه از همان روز اول می خواستمت ،
گرچه برایم دنیایی بودی و هنوز هم گه گاهی می خواهمت 

اما دیگر مهم نیست بودنت ،
چه فرقی می کند بودن یا نبودنت؟
سوز عشق تو هنوز هم چهره ام را پریشان کرده ،
دلم اینجا تک و تنها راهش را گم کرده ،
این شعر را برای تو نوشتم بی پرده ،
هنوز هم دلت نیامده و خیالت ،
خیال مرا پریشان کرده

منبع


الو سلام خدا

الو سلام خدا



الو سلام منزل خداست؟

این منم مزاحمی که آشناست

هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است
ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست


شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است

به ما که می رسد حساب بنده هایتان جداست

الو دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد
خرابی از دل من است یا که عیب سیم هاست

چرا صدایتان نمی رسد
کمی بلندتر صدای من چطور؟

خوب و صاف و واضح و رساست

اگر اجازه می دهی برایت درد و دل کنم
شنیده ام که گریه بر تمام دردها دواست


دل مرا به بخوان به سوی خود تا که سبک شوم

پناهگاه این دل خسته خانه شماست

الو،مرا ببخش،باز هم مزاحمت شدم
دوباره زنگ می زنم دوباره تا خدا خداست

به نام نامی عشق

به نام نامی عشق

 

اگر دوباره متولد می شدم ..
 
باز هم در پاییز به دنیا می آمدم ...
باز هم چمدانم را در پاییز از عشق پر می کردم
با پاییز آمده ام و با پاییز خواهم رفت ...

بهترین خاطراتم ...
همه نارنجی اند و خش خش برگ های مست پاییز
آوای قشنگ آرزوهای من
راه افتاده ام ...
خیس خیس ..
عشق لیز می خورد از تنم ...

یاد روزهایی که بر تنت لنگر می انداختم
و عاشقانه بادبان ها را بالا می کشیدی ...
طوفانی می شدیم ...
موج می زدیم ...
پشت سر هم ...
موج می زدیم ...
کشتی خاطره هامان ...
پهلو گرفته ...
هر چند وقتی ..
بادی می وزد و موجی می آید
زیر این کشتی و تنها تکان ساده ای می خورد ....

امروز ..
من و تنهایی و خاطره ها ...
همه از تو سرازیر شده ایم ...
دوباره پا بده .
 
بگذار ..
برگها زیر پایمان ...
عاشقانه ناله کنند ...
چه بر سر من آمده امروز ؟
امروز که نه تو هستی ..

نه پاییز ...
نه برگ های دلباخته ی خزان .....
ته مانده ی شیرینی لبهایت ..
شوری بی وصف اشک هایت
که می گفتی : نبوس 
نمک گیر می شوی
نبوس ....
بوسیدم و ....
 نفس در نفس ...
گم شدم ..

دستم به تو که نمی رسد ...
ولی
پاییز ...
پاییــــــــــــــــــــــــــــــز ... کجایی ؟